گریز در دعای کمیل

یا رب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی...."
ای پروردگار من !بر تن ضعیف وپوست نازک من واستخوان بی طاقتم رحم کن....سلیمان بن خالد میگوید: اما صادق (ع) شبی در مهمانی یی شرکت کرد .سفره را پهن کردند. در میان ان مقداری نان بود.ظرف غذایی نزد امام گذاشتند.وقتی امام دست خود را بر روی غذا گذاشت؛چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد و فرمود:"استجیر بالله من النار...."پناه میبرم به خدا از اتش دوزخ . ما طاقت این داغی غذا را نداریم؛پس چگونه طاقت اتش را داشته باشیم؟ما صبر بر این داغی نداریم؛پس چگونه بر اتش دوزخ صبر کنیم.این جمله ها را چندین بار تکرار کرد تا غذا خنک شد.انگاه از ان غذا خورد.یا الله !در جایی که امام معصوم این چنین از اتش جهنم خائف است،ما چه بگوییم وچه کنیم؟!وای برما!وای برما ! "با رب ارحم ضعف بدنی...."

من ضعیفم من ذلیلم مستکینم مستجیرم
روسیاهم بی پناهم یا غیاث المثتغیثین

یوسف روحم گرفتار است در چاه معاصی
خود برون اور ز چاهم یا غیاث المثتغیثین

از خجالت چون برارم سر به سوی اسمانت
شرم ریزد از نگاهم یا غیاث المثتغیثین



موضوعات مرتبط: گریزهای دعای کمیل

برچسب‌ها: گریز در دعای کمیل
[ 23 / 5 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

گریز در دعای کمیل

گریز در دعای کمیل و روضه ی امام حسن علیه السلام

(ولا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثرت شهواتی وغفلتی)
؛خدایا! در خلوتهای خود گناه انجام داده ام .پیگیر کوتاهی و نادانی خود بوده ام  و دنبال شهوترانی و غفلتم رفته ام.(فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته...)؛خدایا!اگر کس دیگری جز تو از گناهم مطلع میشد ،ان را مرتکب نمیشدم، اما نه به خاطر انکه تو سبکترین بینندگانی ؛بلکه چون پرده پوشی. ستار العیوب و غفار الذنوبی.خدایا برد باری تو مرا بر نا فرمانیت جری کرده است.حلم شگفت انگیز تو مرا بی حیا کرده است.خدایا! بی حیایی مرا ببخش! حلم امام حسن (ع)هم شگفت انگیز است. بردباری او هم مثال زدنی است تا انجا که حلم او مروان را جری و بی حیا کرده بود.دستور داد تا جنازه امامک حسن را به جای گل باران تیر باران کردند و نگذاشتند امام حسن(ع)در حرم جدش رسول خدا دفن کنند. وقتی اتش فتنه خاموش شد و جنازه امام حسن(ع)را به سوی بقیع حرکت دادند، مروان نیز به جمع مشایعت کنندگان پیوست و تابوت امام حسن(ع) را به دوش کشید. امام حسین (ع) فرمود :ایا جنازه امام حسن را حمل میکنی؛در حالی که به خدا قسم پیوسته در حال حیات برادرم ،دل او را پر از خون کردی؟مروان گفت:من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه برابر بود.

ای زمین و اسمانها سوگوار غربتت
افتاب حنجرم سنگ مزار غربتت

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه زیربار غربتت

از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر
چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت

کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت

سید مهدی حسینی قمی

 



موضوعات مرتبط: گریزهای دعای کمیل

برچسب‌ها: گریز در دعای کمیل
[ 23 / 5 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد